محل تبلیغات شما



بعد از اين از تو دگر هيچ نخواهم
نه درودی
نه پيامی
نه نشانی
ره خود گيرم و ره بر تو گشايم
زآنکه ديگر تو نه آنی
تو نه آنی .

#فروغ_فرخزاد

 

 

صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من

گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

#سعدی

 

 

غبارِ صبح تماشاست ،هرچہ بادا باد

 

 

تو هم بخند ،جهانِ خراب میخندد


#بیدل_دهلوے

 

 


ای نبخشوده گناه
پدرم، آدم را.
به گناهان نبخشوده
قسم دلتنگم!

 #فاضل_نظری

 

 

ای رَفته زِ دل
راست بگو! بهر چه امشب
با خاطره‌ها آمده‌ای باز به سویم؟

#سیمین_بهبهانی

 

 

رخساره نشان دادی
     بی دین و دلم کردی

بگشای خم گیسو
        بی طاقت و تابم کن

#فروغی_بسطامی


از یک روز به آنطرف تر
به یقینِ تنهایی میرسی و
برآورد میکنی کمّیتِ آدم های دور و برت را که
هر چه بیشتر باشند،
کیفیتِ تنهایی ات اعلی تر میشود

یقین تنهایی یعنی
بی کسی ات را در پستوی ذهنت پنهان میکنی تا
مبادا احدی بویی ببرد که
پشت لبخندهای شیک و تمیزت،
چه زهرِ خنده هایی خاک می خورند که
خوب میدانی
هیچ کس هنوز آنقدر عینی نشده تا
تو را از ذهنیتِ تنهایی ات، بیرون بکشد


زجرآورتر از سرطانِ تنهایی
دردناکیِ دُملِ چرکینِ خاطراتی است که
با اشارۀ یک حرف
یا نجوای یک ترانه
یا بوی از دست رفتۀ عطری قدیمی
حتی با چشمکِ ممتد یک خیابان . یا
شاید با دیدن صحنۀ هم آغوشیِ فیلمی ملودرام
سر باز می کند

@hamidreza_hendi
حمیدرضا هندی


وقتی بهت میگه هوا سرده مراقب باش سرما نخوری
یا پشت فرمونی قطع کن بعدا باهات صحبت میکنم
یا مواظب خودت باش و از این حرفا.
تو جوابش فقط بگو: "منم دوست دارم"

 

 

 

 

 

دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند،
هزار فتنه به هر گوشه ای برانگیزند!

عالي_جناب_سعدي

 

 

 

 

 

بوسه،
آناتومی آدم را به هم می ریزد
تو را که می بوسم
من بال در می آورم
مردم شاخ    !


 کامران خسروی

 

 

 

 

 

سپیده محو زیبایی ست
با تو
معطـــر از گل چایی ست
با تو

شروع شنبه نامــــــت را
نوشتم
تمام هفتــه رویایی ست
با تو

شهراد ميدری

 

 

 

 

 

تا برآید آفتاب از گوشہ ‌ی ایوان تو
جان ناقابل فدای حضرت سلطان تو

صدسلام ای بانیِ شعروشراب وروشنی
صبح بخیر ای کعبہ‌ی دلها لب خندان تو

حسین فروتن

 

 

 

 

 

تا برآید آفتاب از گوشہ ‌ی ایوان تو
جان ناقابل فدای حضرت سلطان تو

صدسلام ای بانیِ شعروشراب وروشنی
صبح بخیر ای کعبہ‌ی دلها لب خندان تو

حسین فروتن

 

 

 

 

 

دل این سوره فجر
پشت این صبح مبین
به تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب ظلمانی یخبندان را
هیچ از قالب تکرار زدن شرم نبود.
آه ای عالم ربانی عشق
 در کتابی ابدی
شرح منظومه بیداری ما را بنویس.

ـــــــ

عاشق پاییز بودم
اکنون برای زمستان جان می دهم
آخر عزیز دلم
تو خودت را
در لباس های زمستانی ات دیده ای ؟!
 

توحید هجرتی

 

 

 

 

 

نگارا وقٖت آن آمد که یکـدم ز آن من باشی
دلم بی تو به جان آمد بیا تا جان من باشی


عراقى

 

 

 

 

بـا من،
هزار نوبت اگر دشمنی کنی

ای دوست !
همچنان
دلِ من
 مهربان توست.


سعدی

 

 

 

 

 

رفتم
بنوشم
اشک خود را
باز
مردم شکستند
استکانم را


علیرضا آذر

 

 

 

 

دوستان من كجا هستند؟

روزهاشان پرتقالي باد!


سهراب سپهري


موسیقی سکوت
صدایی شنیدنی است

بگذار گفتگو
به زبان هنر شود


فاضل نظری

 

 

 

 

 

نشسته در رهت ای صبح
چشم شب زده ام
طلایه دار! زخورشید شب شکن چه خبر؟


حسین منزوى

 

 

 

 

 

نمی گنجد
              نفس
                      در
                 سینه ی من
          بس که
دلتنگم.

بیدل دهلوی

 

 

 

 

 

سوداي همرهي را
گيسو به باد دادي
رفت آن سوار و
با خود، يک تار مو نبرده.


 

 

 

 

فکرِ صدا زدنِ تو
با نام خانوادگی من
دل ضعفه ای ست
که خدا کند خوب نشود!


علی سلطانی

 

 

 

 

 

به تــــو ای عشق،
سلام دگری،
صبح بخیر!

من‌و آن‌خنده‌ی تو،
وقت صبــا،
صبح بخیر!

عرفان یزدانی

 

 

 

 

 

آسمانِ شبهاى پاييز
حسابش با همه ى شب ها فرق دارد.
"شب بخير"ها
بغض ميشوند در آسمان.
بوى خاكِ باران خورده ى اولِ صبح
حكايت از همين دارد!


علي قاضي نظام

 

 

 

 

 

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.


مهدی اخوان ثالث

 

 

 

 

 

سکوت»

تنها از سکوت تو
پیش از آن که سخن گویی
هر آنچه را که باید ، در می یابم
بی آنکه واژه ای از تو بشنوم
در سکوتت
هر نغمه ای که آرزو می کنم
به گوش می رسد.

لنگستن هیوز

 

 

 

 

 

چشمانت
 آفتاب صبح را خجل می کند
کمی خودت را
 به تکه های دلم نزدیکتر کن
اینجا ،
خورشید در دلم یخ زده
تو آفتاب باش
بر دلم بتاب


مریم پورقلی

 

 

 

 

 

می دانی
مدت هاست
ایستاده ام بر فراز اتفاقی که نمی افتد.


پابلو نرودا

 

 

 

 

 

همچو نی
می نالم از سودای دل

آتشی
در سینه دارم جای دل

من که با هر داغ پیدا
ساختم

سوختم
 از داغ نا پیدای دل

#رهی_معیری

 

 

 

 

 

دلم گوزن ِ تير خورده اي
که در پنهان جای ِ دره
ماغ مي کشد
ديگران می شنوند
من اما
جان می کنم
 

علیرضا روشن

 

 

 

 

 

 

تو
 
سهم دلتنگی های منی
 
وقتی که پائيـز می شود
 
 
عادل دانتیسم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها